دوشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۴

يك نقد ساده

در هشتمين پيش شماره ماهنامه چراغ (آبانماه 1384) مطلبي خواندم تحت عنوان "همجنسگراي واقعي چه كسي است؟" نوشته دوست عزيز رضا (وبلاگ همگون) كه به نظرم بسيار مفيد آمد و دوستان را به خواندن آن دعوت ميكنم. اما نكته اي در اين نوشته توجهم را جلب كرد كه ميخواهم در رابطه با آن كمي بنويسم.
مقاله فوق الذكر سعي دارد با دسته بندي و بررسي رفتاري افرادي كه با همجنسان خود نزديكي دارند، به معياري براي تعيين همجنسگرايان واقعي دست يابد. اما نكته اي كه وجود دارد در مورد سومين دسته ايست كه معرفي شده اند. در معرفي اين دسته آمده كه" دسته ديگر ... گي بوده ولي توسط فشارهاي خانواده و مذهبي تن به ازدواج با جنس مخالف داده اند... اينها را هم نميتوان گي اطلاق كرد". نويسنده پس از معرفي دسته هاي ديگر و انتخاب يكي از اين دسته ها بعنوان همجنسگرايان واقعي مي افزايد "افراد غير از اين گي نيستند بلكه اشخاصي هستند كه به جاي مغز  با آلت تناسلي خود فكر ميكنند". شايد اگر جمله اخير گفته نميشد و يا عنوان مقاله به چيز ديگري مثلا " همجنسگرايان مناسب براي ايجاد رابطه" تغيير ميافت مشكلي وجود نداشت. ايرادي كه بر اين مقاله وارد است خارج كردن دسته سوم، از گروه همجنسگرايان است (البته ممكن است منظور نويسنده چنين نبوده باشد اما برداشت خواننده اينچنين ميباشد). موضوع فوق اين شائبه را بوجود مي آورد كه همجنسگرايي موضوعيست رفتاري و اكتسابي نه يك خصوصيت ذاتي، چرا كه اگر فردي با جنس مخالف به هر دليلي ازدواج كرد ديگر همجنسگرا نخواهد بود. اين موضوع مانند آنست كه بگوييم افرادي كه با همجنس خود نزديكي داشته اند ديگر دگرجنسگرا محسوب نميشوند؟!. اگر اين موضوع را بپذيريم همجنسگرايي را هم ميتوان با روشهاي تربيتي و آموزشي به دگرجنسگرايي تغيير داد كه البته ميدانيم چنين نيست.
از طرف ديگر همانطور كه نويسنده مقاله اشاره كرده، همجنسگراياني كه به ازدواج با جنس مخالف تن در ميدهند جزو نگون بخت ترين افراد هستند كه ستم زيادي بر آنها روا ميگردد. اين افراد در زندگي خود زجر زيادي را متحمل ميگردند كه خود مسبب آن نيستند. كساني كه به دليل ضعف فرهنگي، نبود اطلاعات مناسب و وجود تفكرات اشتباه جامعه خود را وصله ناجور، گناهكار و يا بيمار ميدانند و گاهي دليل ازدواج آنها اميد به دور شدن از گناه!،بهبود ويا شفا ميباشد. بسياري از اين افراد هنوز هم  واژه همجنسگرا به گوششان نخورده و فكر ميكنند اميال شيطاني دست از سر آنها بر نميدارد. دسته ديگر هم وقتي متوجه شده اند كه ديگر كار از كار گذشته  و مسئوليت يك خانواده را بعهده گرفته اند. شرايط اين افراد مانند هنرمنديست كه به اجبار زمانه به اردوگاه كار تبعيد شده باشد بنابراين نسبت دادن جمله دوم به اين افراد كه تنها با آلتشان فكر ميكنند كم لطفيست. براي درك بهتر شرايط اين افراد با يكي از آنها گفتگويي داشته ام كه بزودي براي مجله چراغ ارسال خواهم كرد.  

۱۲ نظر:

ناشناس گفت...

خوشحالم كه اومدي

ناشناس گفت...

تقريب زدن تعبيرِ بکری بود....در مورد نقدت،باهات موافقم.تعريف همجنسگرايی بر اساس يه ويژگی ذاتی و غير قابل تغييره و تلاش هايی که در راه تعيين معيار برای همجنسگرای واقعی ميشه به نوعی،انفعال در برابر نگاه تحقير آميز جامعه است يعنی اينکه سعی ميشه با خارج کردن بعضی از اين دايره مقبوليتی برای همجنسگرا ها در جامعه ايجاد بشه در حالی که اين کار فقط به بی عدالتی موجود دامن می زنه و به بعضی از ستمديده ترين اقشار،ظلم مضاعف تحميل می کنه...بله ما ممکن است رفتار های بعضی را نپسنديم و هرزگی بدانيم اما يادمان باشد که ما خود قربانی کسانی هستيم که ما را هرزه می دانند....به راهی که خود از آن ضربه خورده ايم وارد نشويم....

ناشناس گفت...

سلام

تولدت مبارک!

گفتی صفر و يک...راست گفتی....

شب بین گفت...

منتظر خوندن مصاحبت هستم

مهدی گفت...

سلام رفیق . موافقم من هم
باش و بنویس

خشایار گفت...

عالیه . منم منتظرم

ناشناس گفت...

خوندمت

ناشناس گفت...

حیف که اینها رویایی بیش نیست

ناشناس گفت...

خواستم اطلاع بدم که باربد در حال حاضر هيچ وبلاگی نداره و هيچ جايی هم کامنت نمی ذاره و از همه دوستان خواهش می کنم که به هيچ وجه به وبلاگ ها يا کامنت هايی که به اسم باربد گذاشته می شه عکس العمل نشون ندن که اينکار فقط به کسانی که می خوان اونو آزار بدن کمک می کنه.

ناشناس گفت...

سلام نمی نویسی؟

لینک هنر گفت...

با نقدت موافقم. سعيد هم حرف هاي قشنگي زده. نويسنده هاي مقالات اين مجله بايد دقت بيشتري روي نوشته هاشون داشته باشن. اينگونه دسته بندي کردن خارج از موازين علمي است. اي کاش نقد را براي مجله هم مي فرستادي

ناشناس گفت...

Welcome.