یکشنبه، فروردین ۱۶، ۱۳۸۸

همدردي با ويرجينيا وولف


...

پس رسوب كردم

با جيب هاي پر از سنگ

به ته رودخانه اوز

همراه با ويرجينيا وولف

تا بار ديگر مرده باشم

بر اين مقصود بي مقصد

...

زنده ياد حسين پناهي


جمعه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۵


يك سال ديگر نيز در ترديدها گذشت
من چقدر دير باورم
ميترسم عمرم سر بياد و هنوز در ترديد باشم
.............................
شكر به صبر دست دهد عاقبت ولي
بد عهدي زمانه زمانم نمي دهد
..............
به هر حال اميدوارم همگي سال خوبي رو پيش رو داشته باشيم
سال نو مبارك

چهارشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۴

او يك فرشته بود


او يك فرشته بود
فرستاده اي از جانب خدا
براي روزهاي تلخ ترديد و ياس
پسري با تمام خواسته هاي من
اما نميدانم
نميدانم چرا هيچوقت بالهاي او توجهم را جلب نكرد
و نفهميدم كه روزي با همان بالها
از كنارم پر خواهد كشيد
و دل مرا براي هميشه
با خود خواهد برد
به جايي كه نميشناسم

دوشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۸۴

آغوش تو گناه نيست

آغوش تو گناه نيست
من در آغوش تو آرامش يافته ام
كه هيچ گناهي با آرامش مانوس نيست
آغوش تو گناه نيست
من در آغوش تو امنيت را احساس كرده ام
كه در هيچ گناهي امنيت محسوس نيست
آغوش تو گناه نيست
من در آغوش تو تمام زيبايي را لمس كرده ام
كه در هيچ گناهي زيبايي ملموس نيست
پس امانم بده
كه تا ابد در دل اين زيبايي
آرامش يابم

شنبه، آذر ۱۲، ۱۳۸۴

كليك


اي نازنين پسر تو چه مذهب گرفته اي
كت خون ما حلال تر از شير مادر است
..................................................
فعلا براي خالي نبودن عريضه
تا بعد
.....

دوشنبه، آبان ۰۹، ۱۳۸۴

يك نقد ساده

در هشتمين پيش شماره ماهنامه چراغ (آبانماه 1384) مطلبي خواندم تحت عنوان "همجنسگراي واقعي چه كسي است؟" نوشته دوست عزيز رضا (وبلاگ همگون) كه به نظرم بسيار مفيد آمد و دوستان را به خواندن آن دعوت ميكنم. اما نكته اي در اين نوشته توجهم را جلب كرد كه ميخواهم در رابطه با آن كمي بنويسم.
مقاله فوق الذكر سعي دارد با دسته بندي و بررسي رفتاري افرادي كه با همجنسان خود نزديكي دارند، به معياري براي تعيين همجنسگرايان واقعي دست يابد. اما نكته اي كه وجود دارد در مورد سومين دسته ايست كه معرفي شده اند. در معرفي اين دسته آمده كه" دسته ديگر ... گي بوده ولي توسط فشارهاي خانواده و مذهبي تن به ازدواج با جنس مخالف داده اند... اينها را هم نميتوان گي اطلاق كرد". نويسنده پس از معرفي دسته هاي ديگر و انتخاب يكي از اين دسته ها بعنوان همجنسگرايان واقعي مي افزايد "افراد غير از اين گي نيستند بلكه اشخاصي هستند كه به جاي مغز  با آلت تناسلي خود فكر ميكنند". شايد اگر جمله اخير گفته نميشد و يا عنوان مقاله به چيز ديگري مثلا " همجنسگرايان مناسب براي ايجاد رابطه" تغيير ميافت مشكلي وجود نداشت. ايرادي كه بر اين مقاله وارد است خارج كردن دسته سوم، از گروه همجنسگرايان است (البته ممكن است منظور نويسنده چنين نبوده باشد اما برداشت خواننده اينچنين ميباشد). موضوع فوق اين شائبه را بوجود مي آورد كه همجنسگرايي موضوعيست رفتاري و اكتسابي نه يك خصوصيت ذاتي، چرا كه اگر فردي با جنس مخالف به هر دليلي ازدواج كرد ديگر همجنسگرا نخواهد بود. اين موضوع مانند آنست كه بگوييم افرادي كه با همجنس خود نزديكي داشته اند ديگر دگرجنسگرا محسوب نميشوند؟!. اگر اين موضوع را بپذيريم همجنسگرايي را هم ميتوان با روشهاي تربيتي و آموزشي به دگرجنسگرايي تغيير داد كه البته ميدانيم چنين نيست.
از طرف ديگر همانطور كه نويسنده مقاله اشاره كرده، همجنسگراياني كه به ازدواج با جنس مخالف تن در ميدهند جزو نگون بخت ترين افراد هستند كه ستم زيادي بر آنها روا ميگردد. اين افراد در زندگي خود زجر زيادي را متحمل ميگردند كه خود مسبب آن نيستند. كساني كه به دليل ضعف فرهنگي، نبود اطلاعات مناسب و وجود تفكرات اشتباه جامعه خود را وصله ناجور، گناهكار و يا بيمار ميدانند و گاهي دليل ازدواج آنها اميد به دور شدن از گناه!،بهبود ويا شفا ميباشد. بسياري از اين افراد هنوز هم  واژه همجنسگرا به گوششان نخورده و فكر ميكنند اميال شيطاني دست از سر آنها بر نميدارد. دسته ديگر هم وقتي متوجه شده اند كه ديگر كار از كار گذشته  و مسئوليت يك خانواده را بعهده گرفته اند. شرايط اين افراد مانند هنرمنديست كه به اجبار زمانه به اردوگاه كار تبعيد شده باشد بنابراين نسبت دادن جمله دوم به اين افراد كه تنها با آلتشان فكر ميكنند كم لطفيست. براي درك بهتر شرايط اين افراد با يكي از آنها گفتگويي داشته ام كه بزودي براي مجله چراغ ارسال خواهم كرد.  

یکشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۸۴

آغاز با ترديد


من به يك آينه، يك بستگي پاك، قناعت دارم
سلام دوستان عزيز
بالاخره تصميمم رو گرفتم. هرچند هنوز نتونستم ترديدهامو كنار بذارم اما به توصيه دوستان ترديدهام رو هم با خودم آوردم. از همه دوستاني كه با نظر دادن منو تو اين تصميم گيري ياري كردن ممنونم بخصوص دوستان عزيز در مجله چراغ . اميدوارم كه بتونم دوست خوبي براي همه شما عزيزان باشم. شايد اينجا همون جايي باشه كه بتونم دردهام رو بگم چرا كه معتقدم
درد را بايد گفت
تا بعد
پاينده باشيد